زمستون .................


NO TREASON

LOVE FOR IRAN

 

زیر لب میگفتیم لعنت به این زمستون
 
یادم میاد یه روز و روزگاری
 
واسه هم می نوشتیم رودرختا یادگاری
 
همه درختارو بریدن همه شاخه هاش و چیدن
 
با جدایی بین ما نفسی راحت کشیدن
 
یه شبی سردو سیاه بود
 
اسمون بدون ماه بود
 
روزگار با عشق ما یه رفیق نیمه راه بود
 
رفتی دنیا بی وفا شد زندگی دشمن ماشد
 
قصه تلخ عشق ما قصه عشق عاشقا شد
 
یادم میاد بیداری های شبونه
 
واسه هم می نوشتیم نامه های عاشقونه
 
دلامون خونه ی درده زندگی تاریک و سرده.
 
ای وای وای برما اون روزا دیگه برنمیگرده
 
نه دیگه بر نمیگرده....
 
عجب شبی بود شب آخر شبی که رفتی سفر
 
شبی که یادم نمیره صد دفه مردم تا سحر
 
یادم میاد شب آخر و بسته بودم پشت در و بهت میگفتم که نرو فراموش کن این سفر و
 
یادم میاد شب سرد زمستون
 
ما باهم می رفتیم تو خلوت خیابون
 
 تو نم نمای بارون ما با چشای گریون
 
زیر لب میگفتیم لعنت به این زمستون


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:,ساعت21:25توسط مقداد | |